تولد یکی از ما سه نفر
سلام به دوستان خوب و با وفای خودمون
چند روز پیش یک پست جدید آماده کردم و بعد از چند بار خوندن و ویرایش و سانسور ، دکمه " ارسال مطلب .." را زدم . متوجه شدم اینترنت قطع شده ... سرتون را درد نیارم کپی پیست هم کارساز نشد و مطلب پرید !
خلاصه اش این بود که : امسال علیرغم وجود عامل مخربی به نام پرهام ! تصمیم گرفتیم به در و دیوار خونه صفایی بدیم که دادیم ... فرشها را هم بدیم بیرون بشویند که دادیم و گرفتیم و پهن کردیم پرده و مبل و بوفه و ... کل خونه را یکجا بتکونیم که تکوندیم .شب آخر ساعت 12 شب که سه تایی نشستیم پای تلویزیون و البته بیشتر به در و دیوار نگاه میکردیم تا تصویر تلویزیون ...و لذت میبردیم ... بخصوص صدای شرشر آب هم که میومد و حسابی آرامبخش و رومانتیک شده بود ...! صدای آب ...!؟ از تو اتاق خواب ؟!
صبح شد و آقای لوله کش تشریف آوردن یک خط دایره وار روی دیوار و سقف کشید و گفت این مقدار باید شکافته بشه تا برسیم به محل ترکیدگی ...! انگار قرار بود فرق سر من شکافته بشه ... همون لحظه " اشهد ان الله ... "و ...
مهمترین تصمیم استراتژیکی اعزام پرهام به خونه خاله بود ... اگه میدید که چه بیرحمانه جناب کلنگ پوست ترگل ورگل دیوارها را نوازش میکنه آخر و عاقبت بقیه دیوار اتاقها معلوم بود ...
اذیتتون نکنم فرغون فرغون خاک از تو خونمون میرفت تو کوچه ! به این میگن گرد گیری !!!!
و دقیقا آقای لوله کش قیافش شبیه غول آخر بازی های رایانه ایی شده بود و ما هم انگار " گیم آور " شده بودیم ...
القصه یک خونه تکونی دیگه مستفیض شدیم - خدا قسمتتون نکنه و انشالله گرد خونه هاتون همیشه نرم !
این تاخیرها از این قرار بود - وگرنه دلم برای دوستانمون خیلی تنگ شده . البته حتما میام و تک تک بهتون سر میزنم - هر چند یک ذره وقت آزاد هم که داشتیم برامون کلاس گذاشتن ...
اما نکته مهم این پست واجب الارسال ...! این بود
هر چند ولنتاین هیچ ربطی به ما ایرانیها نداره ، ولی وقتی از راه میرسه منو یاد روز تولد همسر عزیزم میندازه
همسر عزیزم مثل همیشه ساده و بی آلایش میگم تولدت مبارک و آرزوی قلبی منو که خودت میدونی ... انشالله همیشه وجودت گرما بخش خونمون باشه و خدا این مامان مهربون را هیچوقت از پسرکوچولوی شیطون و پرحرفمون نگیره