واکسن یک سال و نیمگی
دیروز پرهام با مامانش رفت درمانگاه و واکسن یک سال و نیمگی اش را زد
. طبق معمول قد و وزن هم سنجیده شد و الحمدالله خوب بود ( البته وزن اضافه نکرده آخه
به خاطر دندونهاش خیلی اذیت میشه ) دیشب بعد از مدتها پرهام فقط یک گوشه
می نشست و راه نمیرفت..! ظاهرا جای واکسنی که به پاش زدند خیلی درد داره
طوری که تا تکونش میده خود به خود اشک توی چشماش جمع میشه...
موقع راه رفتن هم می لنگه...چه صحنه دلخراشی ... اعصابش خرد بود که نمیتونه
مثل همیشه فضولی کنه..! بعد از کمی نق زدن خوابش برد . بعدش ما انگار یک
چیزی گم کرده بودیم .که خاموشی و لالا بهترین کار بود ...
میگن بعد از یک هفته علایم سرماخوردگی پیدا میکنه... عیب نداره بزرگ میشه
یادش میره ... اما خودم یادمه وقتی مریض بودم چقدر حرص میخوردم که
نمی تونم بازی کنم وقتی حالم خوب میشد اول بازی هایی که قضا شده بود
به جا میاوردم...! که مبادا از بقیه عقب بمونم... فکر و ذکرمون بازی بود و بازی
چیزی که الان حس میکنیم برایمان عیب است ولی بازی و تفریح لازمه زندگی
است مثل کارکردن . حضرت علی (ع) میفرماید "بهترین تفریح کار است "
که نیاز به توضیح اضافه نداره و تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل ...