گل پسر ما پرهامگل پسر ما پرهام، تا این لحظه: 14 سال و 9 ماه و 9 روز سن داره

حرفهای بابایی (پرهام و بابائیش )

گام بعدی پرهام

1389/12/17 14:58
نویسنده : بابا محسن
483 بازدید
اشتراک گذاری

 آقا پرهام گل تونست یک قدم گنده به جلو برداره و دیگه کاملا دست از سر شیر مادر برداشته و مثل آقا پسر سر سفره ( البته وسط سفره ! ) پیش مامان بابا میشینه و بازم غذاشو نمیخوره و همش دستش توی بشقابه ماست !!!

 

یادتون هست از غذا خوردنمون رنج نامه ای نوشته بودم خیالتون را راحت کنم هنوزم همونجوری غذا میخوریم و پرهام  یک قدم عقب نشینی نکرده ، حیف نمی خوام  و گرنه یک عکس از وضعیت اسفبار کاسه بشقابمون اینجا میذاشتم شما هم باور کنید حرفام کاملا جدیه...! الانم که اعصاب نداره و تا بهش بگی بالای چشمت ابروئه میزنه 

زیر گریه و دیگه مامانی هم به سادگی نمیتونه آرومش کنه ( چون خلع سلاح شده میفهمید که ! ) برنامه بعدی ( برنامه پنج ساله بعدی !) که کلنگش همین اواخر به زمین زده شده پروژه خصوصی سازی WC پرهامه که فعلا مرحله آزمایشی رو پشت سر میذاره و فاز اولش که اعلام وقوع حادثه است به خوبی راه اندازی شده ولی بعید میدونم به این زودی طرح عملی بشه ... اگر جواب بده ماهانه از خروج کلی ارز از جیب بابا به خاطر خرید " مای بی بی " جلوگیری میشه و به جای اون صرف آبادی کمد لباس مامی و اسباب بازیها خواهد شد .

بین خودمون باشه میخوام " مای بی بی " را سهمیه بندی کنم بعد کلا قطعش کنم . تا کی منه بیچاره پولامو بریزم تو کیسه ذباله و شب بذارم تو کوچه ...!؟ عشق و حال بسه پسرم ، دیگه زشته وسط خونه از اون کارا بکنی ! باور کن WC خودش عالمی داره ...!!!! 

از شوخی گذشته داریم روی پرهام کار میکنیم ... امیدواریم هر چه زودتر این اتفاق بیافته ... و پرهام کم کم مستقل بشه ...

 خوشحال میشیم از تجربیات مفید شما مطلع گردیم " هم اکنون نیازمند یاری سبزتان هستیم " !

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (3)

فریبا
18 اسفند 89 11:17
خوب چیکار کنم کلی خندیدم راستش خیلی اون موضوع سخت تره از شیر گرفتنه من یکی که هفت جد و آبادم جلوی چشمام اومد تا ساغر رو از مای بی بی گرفتم اما هر بار ساغر یه صندلی wc داشت میاوردم عروسک میگذاشتم رو ی صندلی (قصری خودمون) بعد منم هی با عروسک حرف میزدم و نقش بازی میکردم و که نازی اسم عروسک مثلا مریم بود نازی مریم ج ی ش داری اینجا باید یا توی دستشوییو خلاصه با لیوان اب میریختم توی .... یعنی عروسک جیش داشته گفته گاهی هم مثل دیوونه ها میگفتم چیه مریم ج ی ش داری بدو بدو باور میکنید از یاد آوریش دارم ریسه میرم خدا یی ما مامانا چه کارایی نمی کنیم بعدم اینقدر این عروسک خانم رو ناز میکردم و بوسش میکردم تا ساغر تشویق بشه البته موثر بود اما بازم کلی اذیت شدیم امیدوارم موفق باشید
مامان آنیسا
18 اسفند 89 14:08
سلام امیدوارم در اجرای این برنامه مشکل موفق باشید من هنوز تجربه ای در این خصوص ندارم ولی اگر به خوبی وخوشی این پروژه را به اتمام رساندید به من هم در ماههای آینده کمک کنید ممنون که به آنیسا سرزدید من پرهام رو به دوستهای آنیسا اضافه میکنم شاد باشید

به روی چشم @} شما هم با اجازه لینک شدید
مامان محمد پرهام
18 اسفند 89 20:19
امیدوارم توی این زمینه حواستون باشه که مثل ما شکست نخورین. آخه من اول دائم پرهام رو می بردم دستشوئی و باز مامی می کردمش ولی هیچ پیشرفتی نداشت و یکی از دوستان بهم گفت دیگه اصلا" نباید مامی بشه وگرنه فایده ای نداره،بنابراین ما هم چند تا " لباس آزمایشی " براش خریدیم (که داخلش حوله ای و بیرونش پلاستیکیه) و تا یک هفته تمام هیچ جائی نمیرفتیم آخر هفته برای اولین بار خبر داد،تازه داشت یاد می گرفت که ما رفتیم اصفهان و پرهام دوباره مامی شد،این بود که ناکام موندیم. شنیدم در اینصورت بعضی بچه ها دیگه یادگیری شون به تعویق می افته. من فکر می کنم ما زود شروع کردیم و بعد از دو سال خیلی بهتر و سریعتر یاد می گیرن. مادر و پدر هام کمتر حرص می خورن.هر چند به آمادگی بچه هم بستگی داره،پس تا مطمئن نیستسن که آماده ست شروع نکنین.البته توی کتاب "چگونه با کودکم رفتار کنم" خیلی روشهای خوبی رو توضیح داده.امید وارم تونسته باشم کمک حتی کوچکی کرده باشم. برای خواب پرهام ما هم مشکل پیدا کردیم و تنها روشی که تا حدی موثر بوده استفاده از یه آهنگ لالائیه(شب به خیر کوچولوی رادیو ) که هر شب براش میذاریم و شرطیش کردیم.اگه خواستین به پست الکترونیکی تون بفرستم.

از اینکه اینقدر مفصل توضیح دادین بسیار ممنون . با شما موافقم باید خودش آمادگی داشته باشه وگرنه زحمت بیهوده است ...