گل پسر ما پرهامگل پسر ما پرهام، تا این لحظه: 14 سال و 9 ماه و 1 روز سن داره

حرفهای بابایی (پرهام و بابائیش )

یک خبر

1390/3/31 11:19
نویسنده : بابا محسن
626 بازدید
اشتراک گذاری

دیروز یک خبر خیلی خوب شنیدم که لازم دونستم اینجا ثبتش کنم :

عـــلی پسر عمه پرهام تو آزمون تیزهوشان مدارس راهنمایی قبول شد .تشویقتشویق

این خبر خیلی خوشحالمون کرد و از همین جا از طرف خانواده دایی محسن به او تبریک میگیم و آرزو میکنیم گامهای بعدی به سوی موفقیت را یک به یک برداره و به قول خودش باعث افتخار پدر و مادر و نزدیکانش بشه لبخند 

این موضوع من را یاد آزمون خودم انداخت . متاسفانه اون موقع مثل حالا این همه کلاس و دوره و آموزشگاه ... نبود که دانش آموز با نحوه سوالها و روشهای تست زنی آشنا بشه ... در عرض سه روز میخواستیم برای آزمون آماده بشیم ... اونم با تعداد شرکت کننده های خیلی زیاد و رقابت سخت .

علی جون بی زحمت دست پرهام را هم بگیر ...! خودت که میدونی گوله استعداده ..! منتها نمی دونم چرا هنوز دستشویی ...( آخ ببخشید پسرم نباید تو جمع اینو میگفتم خجالت... الان جبران میکنم )

پسرم سمت چپ و راستشو بلده و اگه یک لنگه کفش بهش بدی دقیقا میدونه برای کدوم پا است همین سوژه خوبی شده که دایی جواد جلوی دوستاش قیافه بگیره ...از خود راضی

حرف زدنش هم بهتر شده و کلمات را تکرار میکنه ولی نیاز هاشو به زبون خودش میگه : مثلا به من میگه " اَدَه " به آب میگه " ما " ( بچم زبان عربیش هم فوله ...! ) و بابابزرگ ، مامان بزرگ ، نیسش ، ایناش ، ماشین ، بسه و ... جوری میگه که اصلا نمیشه با حروف موجود در زبان فارسی نوشت ! هنوزم اهل ریخت و پاشه . ولی گوش شیطون کر یک ذره سرسفره ...آره ... آخه میگن نباید از بچه تعریف کنی ! در کل بابایی من که همه جوره قبولت دارم و مامانی هم ازت راضیه ، فقط جون من بیخیال "مای بی بی" شو دیگه ...! ( وای بازم گفتم ... ابرو)

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (24)

مامان آريا
31 خرداد 90 13:14
سلام اول از همه تبريك به خاطر علي جان اميدوارم در تمام مراحل موفق باشن دوم اينكه به اميد اينكه يه روز اين خبر خوشحال كننده رو در مورد پرهامي به ثبت برسونيد و اما سوم اينكه بابا محسن حالا حالا ها مونده تا از ماي بي بي راحت شين توي اين راه خدا صبرتون بده

اولا ممنون دوما انشالله سوما واقعــــــا ...!؟چهارما چرا وبلاگتون باز نمیشه ؟!


مامان ماهان
31 خرداد 90 16:23
قبولی پسر عمه پرهام جون مبارکههههههه الهی یه روز خبر قبولی پرهام جونو بدین
باور میکنین من پدرم در اومد تا ماهان یاد گرفت
بابای پرهام جون میشه ولی یه کم صبر زیاد میخواد موفق باشین

انشالله ماهان جونم یک روز ثابت میکنه چقدر باهوشه.
جالبه همه بااین موضوع مشکل داشتن ... پس خدا بهمون صبر بده !
مامان زهرا نازنازی
31 خرداد 90 17:30
تبریک به علی آقای گل

کلا همه ی علی ها با استعداد و با هوشن


برای پرهام نازنینم که داره آقا میشه

واقعا همین طوره .
بعـــله ... داره آقـــــا میشه ...
بابای زهرا کوچولو
31 خرداد 90 21:43
سلام بابای مهربون.اگه اون موقع این امکانات نبود .نی نی وبلاگ هم نبوده که ابروی بچه را ببرن.میگی نه .بروید از بابابزرگ و مادر بزرگ پرهام بپرسید.و در ضمن اقا پرهام خودش باید دست همه را بگیره و کمکشون کنه چون خیلی باهوشه.و در ضمن یارانه خودشه دوست داره مای بی بی براش بگیرید

من که جرئت ندارم از اونا راجع به خودم چیزی بپرسم...! ما نوکرشیم فقط بهش بگین به اندازه کوپنش مای بی بی مصرف کنه ...!
مامان ثنا
31 خرداد 90 23:02
تبریک میگم امیدوارم روزی پرهام جان بشه

به وبلاگ ما خوش اومدین .. چه روز خوبی یک دوست جدید ...
لواشک(✿◠‿◠)
1 تیر 90 2:50
آفرین به علی جون
امیدوارم روزی خبر قبولی پرهام روهم بهمون بدین
بعدشم اینکه چیکار به کار بچه دارین دوست داره دستشوییشم اختصاصی باشه بچم مستقله خب

انشالله . خدا از دهنتون بشنوه .
اینم یکجور استقلاله ...!
فرشته ممان امين رضا
1 تیر 90 9:23
سلام بابائي

علي مباركه انشااله هميشه موفق وسلامت باشي
نگران نباشين كم كم ازدست ماي بي بي راحت ميشين حوصله كنين.
منم هنوز براي عسلي شروع نكردم گذشتم تا خودش اعلام كنه كه خوشبختانه كم كم شروع كرده وخبر مي ده .پس بچه وخودتونو اذيت نكنين وقتش که بشه خودش خسته مي شه ودورش مياندازه

انشالله یک روز شاهد موفقیتهای بزرگ عسلی هم باشیم .
وقتی خبر میده که کار از کار گذشته !تا چهل سالگی بهش وقت میدیم ...!



مامان آريا
1 تیر 90 10:20
سلام پرهام گلي ما خوبه ديگه شيرن كاري يا شيرين زبوني نكرده ما مشتاق كاراي جديد گل پسرمون هستيم (وبلاگم كه بازه نمي دونم چرا نتونستين وارد بشين)
براي پرهام خوشگلبراي بابا محسن مهربونش

درست فرمودین باز میشه!



لواشک(✿◠‿◠)
1 تیر 90 11:51
سلام بابای پرهام استقلال طلب
آپیم بعد مدت ها از همون نوع درخواستی

منظورت رنگ آبی که نیست ..؟
لواشک(✿◠‿◠)
1 تیر 90 12:19
خیلی نامردین بابا چشم هم چشمی اونم سر یه اردک؟؟؟!!!!
اگه به چشم هم چشمی بود که جای دردسر اردک داری از توالت مستقلش تقلید میکردم
به خاطر رنگ سبزش نبود منظورم یه چیز دیگه بود بابااااااااااااااااااااا


ایشالله پیر شی و استفاده کنی !!!!
حالا خوبه یک برف پاکنش نا مسلمونه !!!
تینا
1 تیر 90 14:07
سلام ... به علی جون تبریک بگید
امیدوارم توی این گرما زودتر پرهام جون هم همت کنه خودشو از حرارت حاصله از پوشک خلاص کنه و باباییشو هم از خرید مای بی بی !!!
به امید اونروز

چشم ممنون از لطفتون
ما به جای اون تب میکنیم خریدش که تو هر فصلی عرقمون را در میاره...!



فریبا
2 تیر 90 0:46
سلام قبول شدن علی آقا رو تبریک میگم ایشاالله روزی پرهام جون باشه. و اما پوشک اره واسه خودش پروسه ایی هست دیدنی نه نکشی ندانی خدا صبرتون بده
آذر
2 تیر 90 13:36
روزتون با کلی تاخیر و شرمندگی مبارکومرسی که سر زده بودین.انشالا همیشه خبر های خوش بشنوید

ممنون. انشالله که بردیاجان هم به موفقیتهای بزرگ در زندگی نائل بشه
مامان محمد رضا
2 تیر 90 17:37
سلام به پرهام جون و مامان و بابای عزیز وبلاگ قشنگی دارید اگه اجازه بدین لینکتون کنم

سلام نظر لطفتونه . شما هم با افتخار به دوستانمون پیوستید
فریبا
3 تیر 90 11:30
مرضیه
3 تیر 90 12:06
سلام مبارك باشه اميدوارم هر چه زودتر آقا پرهام از پوشك گرفته شه چون واقعا كمر شكنه ماي بي بي مصرف كردنشون ما كه سعيدرضا چهار ماهي هست كه ما رو از گرفتن پوشك معاف كرده

ممنون . دستش درد نکنه . عجب آقایی شده .
لواشک(✿◠‿◠)
3 تیر 90 13:14
سلام بابا محسن من دوباره آپیدم بازم درمورد نوه های شما
یه سوال اردک شمام همش مشکل گوارشی داشت؟؟؟؟

از شما چه پنهون خیلی شکمش کار میکرد واسه همین از خیر نگهداریش گذشتیم و دادیمش به یکی بزرگش کنه !
اعظم
4 تیر 90 0:37
سلامممممممم.این پرهام خان ماشاا..خیلی نازه.مطمئنا باهوشم هست.خدا براتون حفظش کنه.دوست داشتین به ما هم سر بزنید ومنتظریم

چشم . اومدیم خدمتتون
مامان آريا
4 تیر 90 9:17
سلام بابا محسن پرهام گلي ما خوبه بابايي ما مشتاقانه منتظر مطالب جديد پرهام گلمون هستيم زياد مارو در انتظار نزاريد تورو خدا

یکبار گفتم باباها یک پست تو وبلاگ نی نی شون بذارن ....چشمتون روز بد نبینه ...!چه کامنتهایی که بهم ندادن باباهاااااا!!!! بعدش نتیجه گرفتم که کمتر بنویسم! والله وقت نمیکنم وگرنه مطلب زیاده ... بازم چشم حداقل هفته ایی یک آپ پرمایه و عکس حتما.



مامان پرهام
4 تیر 90 10:57
سلام. مبارکه! راستی می دونستید من معلم مدرسه ی تیزهوشانم خیلی هم پسر گلتون رو تحت فشار قرار ندید بابایی! در هیچ مورد. مخصوصا رفتن به تیزهوشان! راستی چرا کم پیدا شدین؟

چه خوب ! نمیدونستیم . باعث خوشحالی و افتخاره .
خیالتون راحت باشه تا بابامحسن هست آب تو دل پرهام تکون نمیخوره !( چقدر هم هوادار داره ! )
مامان پرهام
4 تیر 90 11:11
سلام بابایی خسته نباشی
مبارک هم باشه بابت قبولی علی جون

سلامت باشی
مریم
4 تیر 90 11:30
سلام بابایی پرهام جون خوبه ؟
از طرف ما هم تبریک بگین به این گل پسر
راستش دیگه کم کم باید مای بی بی را ازش جدا کنین چون دیانا هم توی همین سن
بود که ازش جدا کردم خیلی باهام همکاری کرد
در ضمن خودشونم خیلی راحت تر میشن

فعلا که اینجوری راحت تره! البته به این وضع عادت کردن ...وقتی یک مدت آزاد باشن دیگه تحمل پوشک براشون سخت میشه ( البته این ایده منه ولی آزادی مساوی با شستن دم به دقیقه فرش و ...!)