گل پسر ما پرهامگل پسر ما پرهام، تا این لحظه: 14 سال و 9 ماه و 2 روز سن داره

حرفهای بابایی (پرهام و بابائیش )

با پرهام

1390/4/6 14:01
نویسنده : بابا محسن
658 بازدید
اشتراک گذاری

بعد از تحقیقات فراوان اینترنتی و اونترنتی تصمیم گرفتیم تا یک مدتی همچنان از امکانات دستشویی همراه بهره مند باشی و مای بی بی کما کان ماهانه برات شارژ بشه ! ( شارژ عادی ... نه شگفت انگیز ...! ) تا ببینیم چه شود ...

راستی جوجه اردک را شوهر دادیم رفت ! با جهیزه کامل ( شامل سرویس غذاخوری و آبخوری مارک دار ! ) و یک واحد مسکونی مستقل و طبق طبق افاده ...! حیوونی راحت شد چون چندباری موند زیر دست و پای پرهام و نزدیک بود جوون مرگ شه . پرهامم که مثل ناپدری ها اصلا ابراز ناراحتی نکرد .خنثی..بای بای

عکس عروسی اردک !

وای عکس عروس خانم لو رفت ...!

آخرین خرابکاری شما مربوط میشه به چند روز پیش که ریموت دزدگیر ماشین را انداختی توی آب و شانس آوردی که بابا تونست درستش کنه وگرنه استرس... وگرنه چــی ...؟ فدای سرت ماچ... ریموت چه قابل داره بغل

هنوزم ...

هنوزم به اذان علاقه داری و میشینی گوش میدی و یکی یکی کانالها را عوض میکنی تا دوباره صدای اذان را بشنوی ... البته به موقع اش هم از آهنگهای شاد نمیتونی بگذری هر چند ما برات محدودیت قایل میشیم و دلمون میخواد همون ترانه های شاد کودکانه خودت را گوش کنی . صدای " ابی " را کاملا تشخیص میدی و از کلیپ " اون دوتا مست چشات " خیلی خوشت میاد دوتایی میشینیم و لذت می بریم .از خود راضی و حتی اسمشم میگی " ابی " ... کلا موسیقی را دوست داری بخصوص تو ماشین که دایم در حال آواز خوندنی !

توی پارک و شهر بازی بهت خوش میگذره . نمیدونم چرا به جز سرسره حوصله بقیه بازیها را بیشتر از 30 ثانیه نداری ...! سرسره بازیت خیلی باحاله ! از پله ها بالا میری به اون بالا که میرسی رو شکم میخوابی و مثل عکس پایین سر میخوری ... خیلی جالبه هر وقت میریم سرسره بازی بقیه بچه های توی پارک از تو تقلید میکنند و رو شکم سر میخورن ... چشمک بد آموزی داری ...!

سرسره بازی

 

تازگیها وقتی میری توی " حس" زبونتو اینجوری میکنی ...!

بیچاره پشتیهای مامان بزرگ ...! 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (32)

فرشته مامان امين رضا
6 تیر 90 10:57
سلام بابائي

اولا"عكس عروس خانوم باز نشد.پس نگران نباشين.دوما" دستتون بابت سكرت ممنون ببخشيد من يخورده حواس پرتي دارم.سوما"
چكاربه بچه دارين بزارين هرجوردوست داره بازي كنه ابداع كرده اينكه بدآموزي نيست
چهارما" ازاين خرابكاريا همه جاهست من چندوقت قبل تلفنو ازتوي كلمن آب نجات دادم كه خداروشكر بازور سشواروآفتاب خشكش كرديم
پنجما" زياد شد نه؟ ازطر ف من بوس براي پرهام جون

سرتون به خاطر سکرت ممنون ...!

مرضیه
6 تیر 90 10:57
چه لباي خوشگلي داري

کدوم لبا ...!؟
اعظم
6 تیر 90 11:07
سلاممممممم.
اولا که جای جوجه اردکتون خالی نباشه،دوما پرهام جووون هر چی دوست داری خرابکاری کن ببینم بابایی باز میگه فدای سرتسوما این سر سر بازی پرهام جوونم در نوع خودش بی نظیره

دوما تا حالا که چاره ایی نداشتیم ...!
فرشته مامان امين رضا
6 تیر 90 12:41
سلام دوباره
اسم وب عوض شد

آدرس را عوض کردین ... اسباب کشی هم کردین؟ ...!رهن یا اجاره ؟ خریدین به سلامتی . سند به نام... مبارکه






مامان آريا
6 تیر 90 13:43
سلام بچه ها معمولا" سرسره رو خيلي دوست دارن هرطور دوست داره بزارين از سرسره بياد پايين آريا كه يه بار مي خواست با سر ليز بخوره من با بدبختي راضيش كردم اينكار و نكنه پايين امدن پرهام گلم كه خيلي خوبه موضوع ديگه اينكه نبينم يه موقع پرهام گليمو بخاطر ريموت و اينجور چيزا دعوا كنينا آريا يه بار گوشي موبايلم و انداخت توي اب كه من مجبور شدم فاتحش و بخونم پرهام منم زياد زياد ببوسينش خيلي عكساشم نازن
اگه بابايي اجازه مي ده يه گازم از لپ توپولوش بگيرم

ای بابا تو خونه مامانش اینجا هم که شما ... انگار پرهام خیلی طرفدار داره ها ... پس کی من دعواش کنم !!! اگه لوس بشه تقصیر شماست ...!



مامان آريا
6 تیر 90 13:46
سلام چه عكساي خوشگلي چه پسر خوشگل خدايا
بچه ها معمولا" سرسره خيلي دوست دارن بزارين هرطور دوست داره از سرسره بياد پايين اينطور اومدن كه چيزي نيست يه بار آريا مي خواست با سر ليز بخوره بياد كه من با بدبختي راضيش كردم بخوابه ليز بخوره
اگه باباي پرهام اجازه مي دين من يه گاز كوچولو از لپاي پوپولي پرهام بگيرم قول مي دم محكم نگيرم دردش بياد

گاز گرفتن عیب نداره اونوقت ...!؟



مامان ماهان
6 تیر 90 14:51
جای جوجه اردکتون خالی نباشه
چقدر شیطون شدی پرهام جونم
یه بارم ماهان گوشی باباجی رو انداخته بود داخل کیسه نون خشکا و تازه گوشی سایلنت بود فکر کنین ماهان و پرهام جون یه جا باشن چه شود چهاااااااااااا شود ........

خوشبختانه از هر نمونه یکی داره . پسر خاله حسین یکساله ! با دخترعمه نارگل همسنه . ضمنا دایی و خاله هم براش به زودی دو تا .... بعله ...!

مریم
6 تیر 90 15:28
بابایی از دست خودشون در امون نیستیم میخواهیم جوجه و چی و چی و چی بیاریم توی خونه
ولی عجب تربچه ای شده این پسر خوشگل
هزار تا بوسسسسسسسس برای پرهام خوشگلللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللل

حالا پسر ما شد تربچه ...!
لواشک(✿◠‿◠)
6 تیر 90 16:06
ای جووووووووووون چه عروسی
من اگه میدونستم دختر به این نازی دارین می گرفتمش واسه اردکای خودم
خیلی حال کردم با سرسره بازی پرهام
ببوسینش
چه کامنت بی حالی دادم

ببخشید دیگه ...قسمت نبود فامیل بشیم ! ضمنا اصلا دلم نمیخواست اردکم هوو بشه ...!
مامان پرهام
6 تیر 90 16:42
سلام. خسته نباشید! چه عکسهای قشنگی هم پرهام جون توی عکس های پست قبلی همین این عروس خانوم! زیاد هم نگران وسایلتون نباشید پرهام ما تا حالا ترتیب لپ تاپ پدر, یه دستگاه وی سی دی, یک عدد ماشین حساب و بی شمار ظرف شکستنی رو داده. مهم نیست! هست؟

اگه پرهام ها بشکنن اصلا مهم نیست ولی خدا نکنه بابائی ...
مامان زهرا نازنازی
6 تیر 90 17:02
سلام بابایی مهربون

ماشاالله 1000ماشاالله
پرهام جون خیلی خوشگل و ناز شده

خدا حفظش کنه

جای جوجه اردک عزیزتون هم خالی نباشه همیشه به عروسی

ممنون . خدا گلهای شما را هم حفظ کنه
جوجه اردک هم رفت دنبال سرنوشت خودش ...
مامان طاها
6 تیر 90 17:09
سلام با اجازه لینکتون کردم اگه میشه به وبلاگ پسر من هم سر بزنید چه پسر نازی هم دارین خدا ببخشه

لطف کردین ... شما هم به جمع دوستان خوب ما پیوستین
مامان طاها
6 تیر 90 17:10
سلام با اجازه لینکتون کردم اگه میشه به وبلاگ پسر من هم سر بزنید چه پسر نازی هم دارین خدا ببخشه

از اونجاییکه جواب کامنت واجبه دوباره میگم ..!لطف کردین ... شما هم به جمع دوستان خوب ما پیوستین
مامان آريا
7 تیر 90 9:26
سلام چه عروسي چه نازه راستي بابا محسن كجا رفته آرايشگاه براي عروسيش
كارش حرف نداشته گفتم آدرسشو بدين شايد براي جوجوهامون لازم شد
پرهام گليمو ببوسين البته محكم

کارش عالیه فقط قیمتش بالاست ! ولی دیدیم یک شب که هزار شب نمیشه ...!(مجبور بودیم قالبش کنیم وگرنه مونده بود رو دستمون !) قول داده جبران کنه ( تخم اردک چه مزه اییه ؟ البته کبابش بهتره ! نیست ؟ )


معصومه عمه پرهام
7 تیر 90 12:36
چه جوجه اردک نازی... پرهام بهونه شو نمیگیره؟
پرهام ما هم یه جوجه داشت که تبدیل به مرغ شد و البته مستقیما وارد شکمش شد. پرهام هم میدونست که مرغ توی غذاش همون جوجوی خودشه با خوشحالی گوشتشو میخورد

عجب !!! دو حالت داره 1 - به عمق فاجعه فکر نکرده 2 شکم این حرفا سرش نمیشه ...!
فریبا
7 تیر 90 16:34
سلام
اون لبای این عروس خانم با اون رزش منو کشته البته نوکش هاااااا حالا ما میگیم لب
الهی الهی چه عکساییییییی زبونشو ببین
ماشالله به این پرهام ناز و خوشکل
میگماااااااا چرا ما رو عروسی دعوت نکردین؟

مراسم خیلی ساده برگزار شد ...!
تینا
8 تیر 90 1:04
سلام ... به پرهام جون با اون احساست پدرانه ش نمیومد انقدر زود دخترشو شوهر بده ؟!
اما سیاستش خوبه هم ابی هم اذان
قربون این پسر مبتکر

نه سیخ بسوزه نه کباب ...
فرشته مامان امين رضا
8 تیر 90 7:58
سلام دوباره

عكس عروس خانوم نمايان شد بالاخره

آخي جاش خالي نباشه انشااله بعدي


انشالله ...!
مامان پرهام
8 تیر 90 8:52
حسابی ناقلا شدی پرهام جان واقعا همه پرهام ها شبیه به هم هستن از چشماشون شیطونی می باره .
سلام به بابای پرهام
جای عروستون (اردک )خالی نباشه توی این گرونی این همه جهیزیه !

یک نون خور کم کردیم ولی !

مامان محمد پرهام
8 تیر 90 8:53
بازم این نوع بازی بهتر از اینه که پرهام ما از بچه های دیگه تقلید می کنه و می خواد از سرسره برعکس بره بالا البته جای شکرش باقیه که توضیح من براش قانع کننده ست و به این نتیجه میررسه که این کار ِ بچه های بی ادب ِ

پرهام میخواست اونجوری بره ولی جوراب پاش بود و لیز میخورد .
مامان محمد پرهام
8 تیر 90 9:00
یادم رفت بگم حسش خیلی باحاله یاد مامانم افتادم وقتی که عصبانی میشد و دنبالمون میکرد



مامان آرین
8 تیر 90 10:23
سلام،جای جوجه اردکه خالی نباشه
هزارماشالا پرهام جووون عیب نداره بابایی شیطنت نشانه سلامتیه مگه نه

دقیقا !
مامان آرین
8 تیر 90 10:24
راستی من با اجازه لینکتون کردم چون فکرکنم برای یادگیری مسائل وبلاگی زیاد مز احمتون بشم

شما مراحمید .
مامان سید ابوالفضل
8 تیر 90 14:17
سلام چه خوشکله این عروس خانومه جاش خالی نباشه وایییییییییییییی عزیزم قربون شیطون کاریات گلم
مامان پاتمه
8 تیر 90 16:03
سلام
چه پسر خوش سلیقه ای
ابی رو خیلی دوسس دارم

خیلی جالبه که صدای اذان رو دوست داره


دقیقا به مامان و باباش رفته ( مامانی خیلی دوست داره صدای اذان با صدای بلند توی خونه بپیچه)
مامان
8 تیر 90 16:32
سلام
راحت شدین
هم شما هم اردک
اگه میدونستیم اینقد افاده داره خودمون دست به کار میشدیم
خدا براتون نگهداره این قند و نباتو
ریموت فدایه سرت"از کیسه خلیفه بخشیدن لذت داره ها"

دیگه کیسه ایی برای خلیفه نمونده ..
فریبا
9 تیر 90 12:06
من اینجا احیاناً یه کامنت نذاشته بودم

؟!
فریبا
9 تیر 90 12:06
سلام
عیدتون مبارک

عید شما هم مبارک
مامان ماهان
9 تیر 90 17:57
سلام عیدتون مبارک

عید بر شما هم مبارک
مامان آنیسا
10 تیر 90 14:56
سلام
ممنون که به ما سرزدید ما تازه از مسافرت برگشتیم
راستی این متنتون خییییییییییلی با مزه بود
موفق باشید

به سلامتی
مامان ارتین
12 تیر 90 18:18
خدا پسرتون رو براتون نگه داره با اجازتون من پرهام جون رو به دوستای ارتین اضافه کردم.از اموزش اپلود لالایی تون هم ممنون

تشکر. شما هم به جمع دوستان خوبمون پیوستین