گل پسر ما پرهامگل پسر ما پرهام، تا این لحظه: 14 سال و 8 ماه و 24 روز سن داره

حرفهای بابایی (پرهام و بابائیش )

دوست بی زبون

1390/12/6 9:55
نویسنده : بابا محسن
2,013 بازدید
اشتراک گذاری

این خرس گنده اسمش شاسقینه . پرهام مثلا به همین نام صداش میکنه ! این خرسه مظلوم واقع شده . چرا ؟ چون وقتی پرهام کار بدی میکنه ما شاسقین را دعوا میکنیم جالبه پرهام آتیشش از ما داغتر میشه و چندتا مشت و لگد هم کارش میکنه ! اما بیشتر وقتها با هم رفیقن . عروسک بازی از نوع پسرونه خودش داستانیه ...بغل

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (27)

مامان آريا
6 اسفند 90 15:17
قربونه اين پسري خوشمل با اين خرسه شاسقيمه بالاخره بچمون بايد گناهشو گردنه يكي بندازه ديگه باز خوبه خرسه هست كه جوره پرهامو بكشه

خرس زبون بسته ... تا حالا چند دفعه رفته زیر تیغ جراحی و نخ و سوزن ...
مامان ماهان
6 اسفند 90 16:40
ای جان چه عروسک خوشگلی دارررررررررررررررررری
شاسقین جون چرا کار بد میکنی که پرهام هم دعوات کنه شیطونی نکنه دیگه

از شما چه پنهون منم گاهی دلم میخواد کله شاسقینو بکنم ...!
هستی
6 اسفند 90 21:47
ماشاالله نازیییییییییییییییییییییییییی
بابا هومن
7 اسفند 90 14:49
سلام محسن جان. ممنون که بهم سر زدید و شرمنده از اینکه نتونستم جواب محبتاتو بدم.
یه عکس متفاوت از سپنتا آپ کردم و ایشالا طی یکی دو روز آینده یه پست طولانی خواهم گذاشت.

بهمون سر بزن

سلام هومن جان - بابت اون قضیه واقعا عذرخواهی میکنم - تازه متوجه شدم . خدا رحمتش کنه .
مامان پرهام
8 اسفند 90 8:21
عزیزم پرهام هم خیلی با عروسک بازی میکنه فکر کنم همه چی وارونه شده

یکی یه دونه اند دیگه ...

معصومه عمه پرهام
8 اسفند 90 11:09
به به پرهام خان و یه عروسک دخمل ؟؟!!!
خوب معلومه دیگه بهم دل میدن و قلوه میگیرن. اون کتک کاریم واسه اینه که کسی شک نکنه،، به قول طغرل

اینا نمک زندگیه ..! تو هر خانواده ایی پیش میاد ...!
فرشته مامان امين رضا
8 اسفند 90 13:41
سلام بابائي عزيزم بااين عروسك خوشمل مي بوسمت نمكدون چه مودبم نستي عزيزدلم.! امين رضاهم يدونه خانم خرسي داره
معصومه عمه پرهام
8 اسفند 90 14:12
اتفاقا تازه سرم خلوت شده... از بعد از آزمون ارشد یه روز هم خونه نبودم همش مشغول سفر و خرید و خوش گذرونی ام. بالاخره یه نفس راحت کشیدمممممممم
مامان آرین
9 اسفند 90 0:01
باز خوبه آرین که تازگیها تقصیر همه کارهاشو میندازه گردن خواهر کوچولوی به دنیا نیومده اش
مامان پرهام
10 اسفند 90 16:59
بیچاره خرس بی دفاع! ولی روش خوبیه برای تنبیه
Rahro
12 اسفند 90 14:17
لیاقت می خواهد "شریک " شدن....!! تو خوش باش به همین "با هم " بودن های امروز , من خوشم به خلوت تنهایی ام ... !! تو بخند به امروز . . . , من میخندم به فرداهایت . . . . !!
مامان آرتین
13 اسفند 90 7:58
بعد از این کتکا که نثار شاسقین !می شه پسری درس عبرت می گیره یا نه
مامان آريا
13 اسفند 90 11:57
سلام خوب هستين بابايي پرهام خاله خوبه كم پيدايين
مامان باران
14 اسفند 90 16:40
اگه این عروسک بیچاره زبون داست حراش شنیدنی بود.
Rahro
14 اسفند 90 23:05
صبورانه در انتظار زمان بمان ، هر چیز در زمان خودش رخ میدهد . باغبان حتی اگر باغش را غرق آب هم کند درختان خارج از فصل خود میوه نمیدهند .
Rahro
15 اسفند 90 21:26
ميدوني به درك يعني چي؟؟
يعني ديگه برام مهم نيست قراره چي بشه ...
ديگه هيچي مهم نيست ...
هر كاري دلت ميخواد بكن
بزن ..
بشكن
خرد كن
نابود كن
من به همه ي اينا عادت دارم ...
خوب چشاتو وا كن و بخون ..
من پرم از نصيحت و حرفاي تكراري
حرف جديد داري بزن وگرنه به سلامت...

همیشه هم حرفای جدید خوب نیستن ...!
مامان طاها
15 اسفند 90 22:54
پرهام جون از همون دوران طفولیت داری تمرین میکنی که چطوری حال دخترا رو بگیری خاله شوخی کردم تو این سن برای بچه ها عادیه به عروسک علاقه نشون میدن
هستی
16 اسفند 90 0:56
چرا نیستین؟
و اما سلام بابا محسن داداش خان

علیک سلام ..!
مامان ماهان
16 اسفند 90 15:31
سلام خوب هستین

سلام - به لطف شما
هدي كوچولو
19 اسفند 90 16:22
سلام سلام سلام آپـــــــــــــــــــــــــــــــــــم
مامان آريا
20 اسفند 90 12:07
بابايي مي گم اين خونه تكونيتون خيلي طول نكشيده چرا آپ نمي كني خوب

چشم - به زودی ...
سمانه مامان پارسا جون
23 اسفند 90 11:07
سلام خوبین؟ پرهام جون خوبه؟
مامان طاها
24 اسفند 90 2:02
کجایین پس؟؟؟؟
مامان خورشيد
24 اسفند 90 8:32
سال نو مبارك. براتون بهترين و شادترين لحظه ها رو آرزو مي كنم.
مامان آريا
24 اسفند 90 14:41
دلت شاد و لبت خندان بماند برایت عمرجاویدان بماند خدارا میدهم سوگند برعشق هرآن خواهی برایت آن بماند بپایت ثروتی افزون بریزد که چشم دشمنت حیران بماند تنت سالم سرایت سبز باشد برایت زندگی آسان بماند تمام فصل سالت عید باشد چراغ خانه ات تابان بماند سال نو را پيشاپيش تبريك مي گم
Rahro
25 اسفند 90 1:06
دلبستم به قلب بي وفاي تو ، تنها من بودم که سوختم در راه عشق تو تنها من بودم که با قلبي پر از حسرت اينک تنها مانده ام و هيچ نفسي ندارم مثل برگي خشکيده ام ، هيچگاه خودم را اينگونه پريشان و خراب نديده ام مثل ستاره اي خاموشم ، حس ميکنم در دنيا نيستم و بي هوشم مثل کويري خشک آرزويم قطره باراني از جنس محبت است اين روزگار من است ، قلبم به چه روزي افتاده است نميخواهم بشنوم نواي دلم را ، نميخواهم به ياد بياورم گذشته ي پر از غمم را نميخواهم تکرار خاطره ها را ، بگذار اينگونه باشد که نه من تو راميشناسم و نه قلب تو را بگذار با خودم بگويم که هيچ اتفاقي نيفتاده ، با شکست روبرو نشده ام ، يا تا به حال عاشق نشده ام! کاش ميشد خاطره ها ميسوخت ، لحظه هايي که سرم بر روي شانه هايت بود ، دستم درون دستهايت بود ، لحظه هايي که در کنارت قدم ميزدم ، هر شب با صداي تو به خواب ميرفتم ، کاش ميشد همه اينها از خاطرم محو ميشد ، تا ديگر دلم در حسرت آن روزها نميسوخت ، قلبم چشم به آمدنت نميدوخت يعني ميشود همه چيز را از ياد ببرم ، يعني ميتوانم فراموشت کنم ؟ يعني ميتوانم براي هميشه بي خيالت شوم ، آرام باشم و آرام نفس بکشم مدتيست بدجور حالم خراب است ، فکر کنم ديوانگي محض است که هنوز قلبم، عاشق قلب بي وفاي تو است
زهرا از نی نی وبلاگ213
11 اردیبهشت 91 7:47
چه عکس نازی گرفته این گل پسر با خرسی خانوم؟!!!!!!!!!!!!!! بدم نیسا تنوع عروسکی