پرهام و دَ دَ
این شیرین پسر ما از وقتی هوا گرم شده ، مثل کش تیرکمون تا ولش میکنیم میدوئه وسط حیاط !
حیاط باشه کوچه باشه هر چی باشه اسم اون " د د " باشه ! بالاش سقف نباشه هواشم خنک باشه ! مخصوصا کنارش باباش باشه ! باباشم بیکار باشه !
بله ... از آب دادن گل و ریحون تو حیاط شروع میشه تا سلام دادن و عرض ادب به خوراکیهای آقاغلام سوپر مارکت سر کوچه ادامه داره ! اینا برنامه روزانه ایشون وقتی منزل تشریف دارن اما وقتی خونه دایی حمید هستند موتور سواری ، خونه مامان بزرگ پارک و سرسره بازی ، خونه خاله دوچرخه سواری با دخترخاله به برنامه های فوق اضافه میشه ! همین چند شب پیش شام را همراه پرهام تو کوچه خوردم ! نخندید باور کنید جدی میگم ! خونه مامان بزرگ بودیم و هر کاری کردم حاضر نمیشد من غذامو بخورم بعد بریم بیرون ! هم به معده خودم رحم کردم هم به اعصاب بقیه !
خدا اگه همه در ها را ببنده ، یکی از درها همیشه لولا نداره ! چطور مگه ؟ همسایه بغلیمون بنایی دارند و گهگاهی یک صدایی مثل خالی کردن آجر ، غلطاتندن بشکه ... از خودشون در میکنن و آق پرهام ماست را کیسه میکنه و میگه "به ئیم " بعد خیلی بامزه رو میکنه به سمت صدا و میگه " بو ئو ...بو ئو " یعنی من پسر خوبیم کار بد نمی کنم . منم همیشه در حال انفجار خنده ، ولی بهش می گم شنیدی صدا را ؟ پس بدو بریم تو خونه ! حالا قسمت جالبش امروز بود که دوتا خونه اونورتر عروسیه و همش صدای بزن و برقص میاد !
اصلا فکرشم نمی کردم پرهام تو این سن خودش دمپاییش را درست بپوشه !
روش صحیح آب دادن به گل ! فکر میکنه باید حتما باید بریزی تو حلقش !
پرهام در حال خوش و بش با مامان بزرگ